مانیا مانیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

سلام کوچولوی مامان

سال نو مبارک دخترم

امسال سومین عیدی بود که دختری نازم کنارمون بود البته امسال فهمیده تر و خانوم تر بچه کلی سر میز هفت سین لذت و برد و شادی کرد و اصرار داشت که عید اونه و باید بهش مرتب تبریک بگیم باباش که زنگ زد خونه مامانم برای عرض تبریک گوشیو گرفته بود واسه مامانیش حسابی دلبری میکرد که مامانی عیدت مبارک باشه عید منم مبارکه خوب دورش بگردم فعلا یه دو سه جایی رفته عید دیدنی و امسال فهمیده عیدی و پول چیه حساب همه پولاشم داره الان خوابه سرما خورد طفلی ...زیاد حال نداره کلا بدتر از خودم از آبریزش بینی عصبی میشه منم که دارم خود درمانی میکنم استامینوفن و سرماخوردگی بهش میدم البته آنتی بیوتیک گرفتم گذاشتم یخچال که اگه عفونی شد خدایی نکرده بهش بد...
3 فروردين 1393

.........!!!!!.......!!!!!........

عه بترکی مهتاب92/8/24 نیومدی یه چی بگی چقدر تو بیحالی چقدر بیخیری عه به تو هم میگن مادر... خجالت بکش چندماهه ؟!!  .... واقعناااا   هی... خوب گرفتار بودم هم گرفتار خودم هم دردام  افسرده بودم البته هنوزم هستم  خسته ام حوصله ندارم یه کم ، کم اوردم خوووو خیلی اتفاق خاصی نیومده ... غرق شدیم تو روزمرگی تنها اتفاق خوب رشد و سلامت مانیا است که همیشه بابتش خدارو شکر میکنم دخترم فرشته و نجاتگر زندگیمه... خدایا شکرت ... تنها اتفاق خاص این مدت جا به جایی مانیا کوچولو به خونه ایه که مال مال خودشه، امدیم خونه ای که خریدیم و یه یک ماهی هست ساکن شدیم بگذریم از اینکه بسیار عذاب کشید...
12 اسفند 1392

درمان سرفه های خشک با پرتقال بخارپز

این روش به وسیله بسیاری از افراد آزمایش شده است و یکی از بهترین روشها برای بند آوردن سرفه، بخصوص سرفه های طولانی می باشد     یک قطعه باریک از پرتقال را برش دهید یک قاشق چای خوری نمک اضافه کنید   پرتقال را در یک کاسه قرار دهید و آن را 10 الی 20 دقیقه بخارپز کنید آب شیرین پرتقال را تا آخر بنوشيد. فراموش نکنید که آب باقیمانده در کاسه را نیز صرف کنید. مزه اش ترش و شور، اما برای درمان مفید است ...
12 اسفند 1392

باز مامان تنبلو اومددددددددددددددددد

من بعد از سالها برگشتم   خوب از کجا تعریف کنم آهان تو تیرماه بود ... آره تیرماه و تمام سختی های اضافه کار تموم شد و الان با شرمندگی تمام باید بگم 28 مرداده وای آخرای تیر هم به من خیلی سخت گذشت هم مانیا میرسیدم خونه ساعت نه و ده شب بود طفلی با هر بدبختی بود خودشو نگه میداشت که نخوابه و بتونه با من سر و کله بزنه الهی فدات مامان ( یه موقع هایی به خودم میگم من دارم در حق دخترم ظلم میکنم یا لطف ؟!!!) تمام هم و غمم این بود که بعد تیر پشتشو بگیرم و مانیارو از جیش بگیرم یه دو روزی گذشت کلا یکبار حاضر شد بره دستشویی جیش کنه همش خودشو نگه میداشت دیگه انقدر بهش فشار میومد تو شلوار جیش میکرد اونم نه کامل فقط شلوارش خیس میشد در وا...
28 مرداد 1392

مامان تنبلو بعد یک ماه دوباره اومده بحرفه(خدایی این چه وضع حرف زدنه!!)

اول و آخر خدایا شکرت   تو خیلی مهربونی خیلی ماهی دوست دارم نه عاشقتم انقدر دست آدمو قشنگ میگیری انقدر قشنگ بهم آرامش میدی انقدر خوب دلداری میدی وای... چی بگم آخه از تو   عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم خدا     خوب یک ماه خرداد با تمام اضافه کاری هاش همون چیزایی که ازش میترسیدم گذشت و رفت خوب بود تجربه و یه کم هست سخت بود و حاصلش دلتنگی ولی گذشت الان همه شش تیره خدا لطف کرد و تونستم واسه مانی گلی یه تفلد کوچولو بگیرم (شکرش) اصلا یه هووی شد چند روز بود از خدا میخواستم بهم حوصله بده واسه این دخملی ه تولد بگیرم سرکار بود ساعتای ...
6 تير 1392

مامان ناراحتتتتتتت... مانیا مامانی کمکم کن

یه چند وقتیه حال درست و حسابی ندارم نه خدارو شکر مانیا خوبه این منم که بدم... نگرانم استرس دارم ... جای گفتنش هم تو وبلاگ دختری نیست فقط امیدوارم همه چی به خیر بگذره   با اینهمه استرس اداره هم اجبار کرده که اضافه کار بمونم از الان تا آخر تیر... مامانو چیکار کنم مانیارو چیکار کنم زندگیمو چیکار کنم ....   ای خدا این همه مشغولیت صبرشو هم بهم بده .... یه وقت کم نیارم با این قلب بیمار من ....   ای خدای مهربون ....   مانیای گل منم که روز به روز خانوم تر و نازتر میشه هزار ماشاءاله تمام دنیامه دیگه کم کم دلم براش تنگ میشه هرچی بزرگتر میشه انگار جاش تو دلم بیشتر باز میشه سرکار که هستم همش دلتنگشم قبل...
24 ارديبهشت 1392