مانیا مانیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

سلام کوچولوی مامان

باز مامان تنبلو اومددددددددددددددددد

1392/5/28 21:02
نویسنده : م.م
3,327 بازدید
اشتراک گذاری

من بعد از سالها برگشتم

نیشخند

 

خوب از کجا تعریف کنم

آهان تو تیرماه بود ... آره تیرماه و تمام سختی های اضافه کار تموم شد و الان با شرمندگی تمام باید بگم 28 مردادهخجالت

وای آخرای تیر هم به من خیلی سخت گذشت هم مانیا

میرسیدم خونه ساعت نه و ده شب بود طفلی با هر بدبختی بود خودشو نگه میداشت که نخوابه و بتونه با من سر و کله بزنه

الهی فدات مامان ( یه موقع هایی به خودم میگم من دارم در حق دخترم ظلم میکنم یا لطف ؟!!!)

تمام هم و غمم این بود که بعد تیر پشتشو بگیرم و مانیارو از جیش بگیرم یه دو روزی گذشت کلا یکبار حاضر شد بره دستشویی جیش کنه همش خودشو نگه میداشت دیگه انقدر بهش فشار میومد تو شلوار جیش میکرد اونم نه کامل فقط شلوارش خیس میشد در واقع میترسید

تا روز سوم  از ساعت 4 بعد از ظهر جیش نکرد تا دوازده شب گفتم حتما پوشکش کنم تو خواب میکنه ولی باز هم نکرد

صبح که خواستم برم اداره تستش کردم دیدم هنوز خشکه

به مامان گفتم چکش کنه ببینه جیش میکنه یا نه !!

ساعتای ده بود زنگ زدم خونه دیدم صدای مانیا میاد که داره عین زن زائو جیغ میزنه،گفتم چی شده گفت میگه جیش دارم و نمیتونه جیش کنه

فهمیدم که به اصطلاح جیش  بند شده بود

نفهمیدم چطور آژانس گرفتم و رفتم خونه فقط هم گریه میکردم خودمو آماده کرده بودم که ببرمش بیمارستان

تا رفته خونه گفت مامان دارم جیش میکنم البته یه کم بهش زور میومد شاید بگم در عرض نیم ساعت پوشکش یه یک کیلویی شده بود ولی خوب خدا مثل همیشه خیلی رحم کرد

یه مدت گفتم بیخیالش میشم ....

یه دو هفته ای گذشته الان هم بازش میزارم باز جیش نمیکنه اصلا حاضر نمیشه تحت هیچ شرایطی تو حموم یا دستشویی جیش کنه

موندم چیکار کنم !!!!

فعلا که سفارش دادم براش شورت آموزشی بیارند ببینم میتونم با شورت از جیش بیگیرمش یا نه البته خیلی چشمم آب نمیخوره  اصلا همکاری نمیکنه

 

======================================

عید فطر هم رفتیم با مهکام و مهراد و مامان شمال ویلای خواهری

بد نبود هوا خوب ... زیاد خوش نگذشت ولی برای تغییر آب و هوا خوب بود

مانیا هم که اصلا سمت آب نمیرفت و همش میگفت بریم پارک کلا آب و دریارو دوست نداره

 

======================================

مانیا خانوم که روز به روز زبون دراز تر میشه

دیگه احساس میکنم میشه باهاش بحث کرد و گفتگوی دو نفره انجام داد خدایی خیلی کیف میده !!!

 

((( خدایا لطف و زیبایی مادر شدنو از عاشقان حس مادری دریغ نکن...آمین)))

حموم رفتنش هم که ماجراست از دو روز قبل مراسم عزاداری برگزار میکنه تا بره حموم و جالب اینه که وقتی میره حموم فقط بازی میکنه ولی با اومدن تو حمومش کلا مشکل دارهابرو

-----------------

الان هم یه متر برداشته داره منو متر میکنهاز خود راضی هی هم میگه تو دو سالی فقط کلی هم چرت و پرت میگه که فقط خودش میفهمه مثلا الان داره میگه من دوفنش کردم ....هیپنوتیزم

 

====================================

خدایا از همه نعمت هات مخصوصا نعمت داشتن فرزند بخصوص این فرزند سپاسگزارم خدایا هیچ چیزی جز سلامتی و خوشبختی و طول عمر باعزت برای دخترم نمیخوام ... مرا به این آرزوی بزرگم برسان ... آمین

************************************************

قربونت برم که داری میگی منو پنتین کردی ( و مترو چرخونده دور تن من) الهی مامانت فداتماچ

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم(مامان آرینا)
16 شهریور 92 17:02
خوشگل خانوم روزت مبـــــــــــــــــــــــــــارک