و اما یکسالگی مانیای مامان
دختر گل مامان یکساله شد.... خدایا شکرت
دیروز عزیز دلم 29 اردیبهشت یکسالگیشو تموم کرد و وارد سال دوم زندگیش شد ، و از خدا اول بخاطر وجود نعمت فرزند دار شدنم و بعد سلامتی مانیای گلم تشکر میکنم.
سال اول طبق خواسته من و باباش تولد رسمی در کار نبود ، چون تو این سن بچه ها از تولد سر در نمیارند و فقط خستگی برای خود نی نی و مامان و باباش میمونه ، تصمیم گرفتیم هزینه ای که بابت تولدش کنار گذاشته بودیم پای آتلیه عکس بدیم و یه آلبوم یکسالگی براش درست کنیم.
پنجشنبه 28 اردیبهشت باباش یه کیک کوچولو براش گرفت و با حضور من و مادر بزرگش (مادر من) یه تولد خودمونی گرفتیم و عکس انداختیم.
انشاءاله تو سالهای آتی بتونیم یه جشن خوب و شاد برای دخملی گلمون بگیریم (به امید خدا)
و اما اینکه آخرین پست من در مورد نخوردن شیر بود ، این دخملی آخر سر دیگه شیر نخورد و شیر مامانیش خشک خشک شد(گریه ) . هر کاریش کردم فرار میکرد و نخورد , فکر کنم یک ماه و اندی شد که نمیخوره ! فقط یه چند روز پیش بود که دست گذاشته بود روی سینه ام و نام نام میکرد ...
مامان میگفت حالا که خشکش کرده هوس کرده ؟!! البته فقط همون یکبار بود و باز بعدش اصلا سراغشو نگرفت.
چه کنیم دیگه دخملی ما زود بزرگ شد و از می می خوردن دست کشید! اوائل برام خیلی سخت بود خیلی گریه میکردم ولی دیگه الان عادی شده ، مهم سلامتی دختریه وگرنه حالا شیر من باشه ، غذا باشه یا شیرخشک که فرقی نمیکنه. انشاءاله خدا همیشه بهش سلامتی بده من به همین راضی ام .
دخملک ما بجای حرف زدن از خودش اصوات در میاره ، صدای گربه ، سگ ، خرس ، خوک و ...
راستی واسه پرنده ها سوت میزنه! قام قام میکنه و فقط و فقط اصوات...
و از همه بدتر اینه که دو سه روزه خیلی جیغ های بنفش میکشه ! من که گوشم کر میشه ! همه میگن چون میخواد حرف بزنه و نمیتونه جیغ میزنه ولی خدایی خیلی وقتا بی دلیل جیغ جیغ میکنه
خدا کنه این دیگه از سرش بیافته !