مانیا دخترم سومین سال تولدت مبارک ...
ای بابا همین دیروز بود رفتم اتاق عمل و دخملیو بدنیا اوردم
چقدر زود گذشت
هنوز هم دلم برا نوزادیت و شیرخوارگیت تنگ میشه
هنوز باورم نمیشه سه سال گذشته
الهی تولد صد سالگیت ... البته اون موقع دیگه نیستم ولی هر جا باشم نظارگرت هستم و دست به دامن خدا برای خوشبختیت دخترک گلم
یه مادر چی میخواد جز سلامتی و خوشبختی بچه اش...
هم خوشحالم هم ناراحت ... یه جورایی بغض دارم ...
فقط یه کلام و ختم کلام ... با تمام وجودم عاشقتممم عشق کوچولوی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی