مانیا مانیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

سلام کوچولوی مامان

خدایا شکرت...

1390/1/7 5:12
نویسنده : م.م
3,752 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

این عید ، عید قشنگ تری بود چون نی نی عزیزم ، اونی که مدتها منتظر اومدنش بودیم تو شکمم با ما سر سفره هفت سین بود ...

 

یادمه پارسال من و شوهری از خدا خواستیم که سال دیگه نی نی عزیزمون هم با ما سر سفره باشه ...

 

خدایا شکرت که دعامون مستجاب شد ...

 

خدیا شکرت که این لحظه های قشنگ رو به ما هدیه کردی ...

 

وقتی دعای سال تحویل خونده میشد ، فقط گریه میکردم و داشتم شکرت میکردم خدای مهربون ، تو چقدر مهربونی ، چقدر ماهی ...

 

ای کاش ما آدما یه کم بیشتر قدر لطف و محبت تو رو میدونستیم ، ای کاش رسم شاکر بودن رو یاد بگیریم و هیچ وقت یادمون نره که برای ما چه کارا که نکردی ...!

 

خدا جونم بخاطر تمام نعمتهای قشنگت شکر ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مانیا
17 اردیبهشت 90 12:51
ایشالا به سلامتی به دنیا میاد مانیا خانوم


مرسي خانومي ممنون از دعات
زیبایی
25 اردیبهشت 90 8:48
سلام
وااااااااااای نمیدونی چقدر خوسحال شدم الان دیدم بارداریتو
من دورادور شما رو میشناختم و چن بارم مزاحمت شده بودم سر اندازه گیری دمای بدن
خیلی تبریک میگم
راستی آخرش چجوری باردار شدی خانومی؟
بازم تبریکککککککک
التماس دعا











سلام عزيزم
يه چيزايي يادمه
ممنون از تبريك ممنون از خوشحاليت ، انشاءاله به همين زودي ها خبر مامان شدن شمارو هم بشنوم
گفتي چه جوري به خدا هيچ جوري ...
خواست خدا بود ، تو اون ماههاي آخر نه داروي نه برنامه خاصي ... هيچي ...همش خواست خداي مهربون بود همين
روي ماهت رو ميبوسم
سحر
13 تیر 90 15:03
سلام عزیزم
مرسی از ابراز لطفت...تا پنجشنبه چیزی نمونده.
حتما" سلامت رو به خانم دکتر می رسونم



سلام عزیزم
ممنون
به سلامتی که الان فارغ شدی امیدوارم سلامت و شاد باشی
مریم مامان باران
15 شهریور 90 1:25
خوب همه مامان میشن رفقا رو قال میزارن؟؟؟؟
بهمون سر بزنی بد نیستا..............
حال اون جوجه فسقلی چطوره؟عکسشو بزار ببینم این بلا چه شکلیه قربونش برم؟دلش دیگه خوب شده انشالله؟
ببوسسش کلییییییی.



سلام مریم جونم
بخدا نه ،‌ خدا هیچ کس رو گرفتار نکنه مخصوصا گرفتار خودش
سرم خیلی شلوغه اگه یه سر سایت بری تاپیکامو میخونی که چه اتفاقاتی داره میافته
دعا کن دیگه تموم شه و طلوع صبح نزدیک باشه انشاءآله
تو هم باران خوشگلم رو ببوس

شقایق
26 بهمن 90 10:59
سلام نمیدونی با خوندن نوشته ات چقدر گریه کردم اخه الان قبل از عید و من ارزو دارم این عید نی نی تو شکمم باشه خیلی از خدا خواستم 8ماهه دارم اقدام میکنم برام دعا کن
شقایق
26 بهمن 90 11:02
سلام
نمیدونی وقتی متنت رو خوندم چقدر گریه کردم الان قبل از عید و من ارزو دارم تو عید مادر باشم و خیلی از خدا خواستم 8ماهه داریم اقدام میکنیم برام دعا کن


دوست گلم نگران نباش و اصلا بخودت استرس نده بخدا بخدا من زمانی باردار شدم که فکرشم نمیکردم اون ماه من فقط دو بار اقدام داشتم اصلا فکرشم نمیکردم که باردار باشم . فقط اینو میدونم تا اون بالایی نخواد هیچ اتفاقی نمیافته
و صد البته که اون میخواد ولی وقت داره
من یکسال و اندی منتظر بودم و دعا میکنم شما خیلی زودتر از من به نتیجه برسی انشاءاله